سال 67 سال پرحادثه ای در تاریخ ایران است. سال وارد شدن آمریکا به جنگ خلیج فارس، سال سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو آمریکایی، سال انشار کتاب آیات شیطانی، سالی که منتظری به روزهای عزل خود نزدیک میشد، سال نوشیدن جام زهر و قبول قطعنامه 598، سال اتمام جنگ و...
اتفاقات این سال آنقدر زیاد است که ذکر خلاصه ای از آن نیز در چند خط مقدور نیست.
هاشمی در کتاب «پایان دفاع، آغاز بازسازی» که از مجموعه خاطرات وی (سال 1367) است، به اتفاقات این سال از زبان خود اشاره میکند. هرچند در بعضی موارد بسیار کوتاه و مختصر از آنها یاد میکند، اما نکات جدید و قابل تاملی در آنهاست.
از مهمترین نکاتی که در این کتاب به آن اشاره میشود، نامه امام درمورد قبول قطعنامه و پایان جنگ است که در آن زمان بنا به دلایلی رسانه ای نشده بود.
در بخشی از این نامه (صفحه 578 کتاب) آمده است:
«... و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ، به نکاتی از نامه فرمانده سپاه که در تاریخ 2/4/67 نگاشته است، اشاره میشود.
فرمانده مزبور ]محسن رضایی[ نوشته است تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم. ممکن است در صورت داشتن وسائلی که در طول پنج سال بدست می آوریم، قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال 71، اگر ما دارای 350 تیپ پیاده و 2500 تانک، 3000 توپ، 300 هواپیمای جنگی و 300 هلی کوپتر و قدرت ساختن مقدار قابل توجهی از سلاح های لیزر و اتم _که از ضرورت های جنگ در آن موقع است_ داشته باشیم، میتوان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم. قابل ذکر است که باید توسعه نیروی سپاه به هفت برابر و ارتش به دوبرابر و نیم افزایش پیدا کند. او آورده است البته آمریکا را هم باید از خلیج فارس بیرون کنیم و الا موفق نخواهیم بود...»
امام در ادامه به نقل از نامه رضایی مینویسد: «... البته با ذکر این مطالب میگوید باید باز هم جنگید که این دیگر شعاری بیش نیست»
البته هاشمی در صفحه 18 پاراگراف دوم کتاب درمورد پیشنهاد خود به امام درمورد پذیرش قطعنامه 598 توسط خود وی و پذیرش تبعات آن نیز مینویسد: «به امام(ره) پیشنهاد دادم که شخصا به عنوان جانشین فرماندهی کل قوا و فرمانده جنگ، اعلان پذیرش قطعنامه و آتش بس را می نمایم و به عهده میگیرم و اگر نتیجه خوب نبود، مرا محاکمه کنید.» و در ادامه مینویسد امام این را هم نپذیرفتند.
یکی دیگر از بخشهای جالب کتاب، توضیح محسن هاشمی در مورد شایعه انحصار صادرات پسته توسط پدر خود در صفحه 754 کتاب است. محسن هاشمی در این توضیح ضمن رد اتهامات وارده باغهای پسته را ارث پدر هاشمی ذکر میکند که به وی رسیده است و در بخشی از آن میزان درآمد پدر خود را از این راه کمتر از 200 میلیون تومان ذکر میکند.
نکات جالب در این کتاب آنقدر زیاد است که ذکر آنها در این مطلب نمیگنجد و نیازمند مطالعه کتاب است.
در پایان این نکته را نیز تذکر میدهم که نباید به این کتاب به عنوان کتاب صرفا خاطرات هاشمی نگاه کرد، بلکه درواقع بیان گفته ها و نگفته های بخشی از تاریخ ایران در آن سال است.